سلام بچه ها ببخشید دیروز داستان نذاشتم،یکم سرم شلوغه چند وقته.
خلاصه این شما و این هم رز سیاه.
من واقعا این داستان رو دوست داشتم.هرچند الان که تهشه اعتراف میکنم ایده اولش از خودم نبود و یجورایی الهام گرفتم از یه داستان خارجی،که الان اسمش یادم نیست.
بهرحال ایده ها و کل کل های سونیک و ایمی هنوز برام باحالن،با اینکه خودم نوشتمش هربار میخونم برام جذابیت داره.
و خوشحالم که یه فصل دو(هرچند خیلی کوتاه )براش نوشتم و الان یه پایان خوب داره.
این قسمت یه جورایی کوتاهه و من ازین بابت عذرخواهی میکنم چون واقعا قسمت آخرش چیز زیادی نداشت و سعی کردم کیفیت رو به کمیت ترجیح بدم و قشنگ بنویسمش.
خودم که دوسش دارم امیدوارم شمام بنظرتون زیادی رمانتیک و مسخره نباشه.
چون من از ته قلبم اینو نوشتم
یه ,الان ,واقعا ,داستان ,قسمت ,هرچند ,رز سیاه ,ازین بابت ,بابت عذرخواهی ,عذرخواهی میکنم ,من ازین
درباره این سایت